من؛ روسریهایم رنگیتر شده، خندههایم پررنگتر، حرفهای نزدهام تلنبارتر
او؛ روسریاش عقبتر رفته، خندهاش محوتر، صدایش بلندتر.
گمان میکردم دوستیمان، تفاوت عقیدهمان را کمرنگ میکند؛که انگار نکرده است. او هرروز طلبکارتر و من هرروز بدهکارتر. گرانی، بالارفتن دلار، کارنداشتن پسرهایشان، صاحب خانه نشدن. همه تقصیر من و تفکر من و امثال من است. وگرنه رئیسجمهور انتخابیاش هیچ نقشی نداشتهاست.
انگار لبخند دیگر جواب نمیدهد. میترسم کمی پیش برویم بهشت و جهنمش را هم از من طلبکار شود.
درباره این سایت